مرکز رسیدگی به امور مساجد استانهای خراسان، طی پیامی، درگذشت حجتالاسلام و المسلمین حاج سیدرضا رفائی سعیدی، امام جماعت مسجد قبای مشهد را تسلیت گفت.
بیست و چهارم آبان ماه؛
سالروز درگذشت علامه سید محمدحسین طباطبایی
بیست و چهارم آبان، سالروز درگذشت فرزانه ای فرهیخته و عارفی کامل است که عمر 79 ساله خود را، برای شکوفایی معارف دینی و گسترش آن در جامعه انسانی هدیه نموده و با گذر از دانه و دام دنیایی، سبکبال با توشه ای گران سنگ چون تفسیر المیزان، به سوی یار پرکشید.
علامه، سید محمد حسین طباطبایى، فرزند سید محمد قاضى طباطبایى، در روز 29 ذىحجه سال 1321 ق، برابر با اسفند سال 1282 ش، در شهر تبریز، در خاندانى که به علم و فضل و پارسایى شهره بودند، دیده به جهان گشود. نسب وى، از طرف پدر، به حضرت امام حسن مجتبى( ع) و از طرف مادر، به حضرت امام حسین( ع) مىرسد. در پنج سالگى، مادر را و در نه سالگى، پدر را از دست داد و وصى پدرش، مرد و زنى را به پرستارى از او و تنها برادرش، سید محمد حسن گمارد. نه ساله بود که در کنار برادر، به آموختن قرآن و کتب مقدماتى، مانند« گلستان»،« بوستان»،« نصاب الصبیان»،« اخلاق ناصرى»،« انوار سهیلى»،« تاریخ عجم»،« منشآت امیر نظام» و« ارشاد الحساب»، در نزد ادیبى لایق، به نام شیخ محمد على سرائى پرداخت و همه اینها را در مدت شش سال( از سال 1290 ش، تا سال 1296 ش،) فراگرفت؛ علاوه بر اینها، زیر نظر استاد، میرزا علینقى خطاط، به یادگیرى فنون خوشنویسى همت نهاد.
فعالیتهاى علمى:
علامه، در سال 1297 ش، وارد مدرسه طالبیه تبریز شد. ورود به این مدرسه، آغازى خجسته براى تحصیلات حوزوى وى به شمار مىآید. او، پس از مرحلهاى کوتاه که توفیق چندانى در علماندوزى نداشت، مشمول عنایت ویژه الهى گردید و شور و شوقى دیگر را در وجود خویش احساس کرد و ادبیات عرب، منطق، فقه، اصول، کلام، فلسفه و حکمت را نزد اساتید گرانقدر آن دیار بهخوبى فراگرفت.
اشتیاق بى حد و حصر وى به علماندوزى و شهرت حوزه علمیه نجف، ایشان را در سال 1304 ش، راهى آن دیار مقدس کرد. با وجود مواجهه با مشکلات مختلف محیطى، معیشتى و مرگ فرزند اول، عزم راسخ وى و دیدار با عارف نامدار، آیة الله حاج میرزا على آقاى قاضى طباطبائى، راه تحصیل مقامات علمى و معنوى را براى او هموار ساخت.
علامه، نزد آیات عظام، شیخ محمد حسین اصفهانى، معروف به کمپانى و شیخ محمد حسین نائینى و سید ابو الحسن اصفهانى، دورههایى از اصول و فقه را گذراند تا به مقام اجتهاد نائل گردید و از آیة الله نائینى اجازه روایت و اجتهاد گرفت.
علاقه وافر وى به علوم معقول و بهرهمندى از مصاحبت قاضى طباطبایى، فراگیرى کتابهایى چون« شرح فصوص» قیصرى و« مصباح الانس» قونوى و« فتوحات مکیة» ابن عربى را در پى داشت.
علامه، در مدت شش سال، کتابهاى« منظومه» ملا هادى سبزوارى،« اسفار» ملا صدرا،« مشاعر»،« شفا» ى بو على سینا، و« اثولوجیا» را نزد حکیم عارف، سید حسین بادکوبهاى فراگرفت و به توصیه وى، به فراگیرى« تحریر اقلیدس» و ریاضیات، نزد آیة الله سید ابوالقاسم خوانسارى که متخصص این فن بود پرداخت.
یکى از ویژگىهاى بارز علامه طباطبائى، مهارت در تفسیر به شیوهایى خاص( تفسیر آیه به آیه) است. او، گرچه، در تفسیر از دو استاد بزرگ؛ یعنى آیة الله سید على قاضى طباطبائى و حکیم سید حسین بادکوبهاى بهره برده است، اما آنچه از بیانات خود ایشان آشکار است، آموختن روش مزبور، از آیة الله قاضى طباطبائى است؛ چه، خود فرمودهاند:« این سبک تفسیر آیه به آیه را استادمان قاضى قدس سره، به ما تعلیم دادند و ما در تفسیر از روش ایشان پیروى مىکنیم».
علامه، در سال 1314 ش، به دلیل مشکلات معیشتى، به زادگاه خود، تبریز بازگشت و به مدت ده سال در آنجا اقامت نمود. در این مدت، وى، علاوه بر اشتغال به کار کشاورزى، چندین رساله فلسفى را تدوین فرمود. وى، در آغاز سال 1325 ش، پس از ساماندهى نسبى به امور معاش خویش، از اقامت در تبریز روى برتافت و پس از تفأل با قرآن کریم و بشارت آیه شریفه«هنالک الولایة للهِ الحق هو خیر ثوابا و خیر عقبا»الکهف، 44، راهى قم شد.
او، در آغاز ورود به قم، تدریس خارج فقه و اصول را شروع کرد، ولى به زودى احساس وظیفه، او را به مسیر دیگرى کشاند. خود ایشان، درباره ترک تدریس خارج فقه و اصول، مىفرماید:« در حوزه علمیه قم، بحمد الله، افرادى هستند که فقه و اصول تدریس مىنمایند، ولى استاد فلسفه و تفسیر، به مقدار کافى نیست و در این زمان، حوزه علمیه قم و جامعه اسلامى، نیاز شدیدى به تفسیر و فلسفه دارد. اشتغال من، به این علوم، براى اسلام نافعتر مىباشد.»
بدین ترتیب، ایشان، ابتدا در منزل و سپس در مسجد سلماسى، به تدریس« اسفار» اشتغال ورزید. این موضوع که نشاط علمى طلاب را در این زمینه در پى داشت، واکنش مخالفان فلسفه را برانگیخت و توطئه براى تعطیلى درس ایشان آغاز گشت، ولى اخلاص و پشتکار وى و شیوههاى مطلوبى که از طرف آیة الله بروجردى و حضرت امام خمینى رحمة الله علیهما، در این زمینه ارائه گردید، از تعطیلى آن جلوگیرى نمود و مورد توجه بسیارى از طلاب مستعد و علاقهمند قرار گرفت.
تمام وقت علامه در این دوران که سى و پنج سال به طول انجامید، به تدریس و تحقیق در زمینه تفسیر و فلسفه و نشر معارف اسلامى گذشت و آثار گرانقدرى از ایشان باقى ماند که مورد استفاده عام و خاص است.
اساتید:
علامه، در طول دوران تحصیل، از محضر عالمان و بزرگان بسیارى بهره گرفت که از آن جمله، مىتوان به آیات عظام حکیم عارف سید على قاضى طباطبایى، حکیم سید حسین بادکوبهاى، سید ابو القاسم خوانسارى، شیخ محمد حسین غروى( کمپانى)، آیة الله نائینى، سید ابو الحسن اصفهانى، سید محمد حجت کوهکمرى، آیة الله حاج میرزا على ایروانى( مؤلف حاشیه بر مکاسب و کفایه) و آقا میرزا على اصغر ملکى اشاره کرد.
شاگردان:
افراد بسیارى، جرعهنوش چشمه جوشان و خوشهچین خرمن انبوه معارف عقلى و نقلى علامه بزرگوار بودهاند که اسامى برخى از مشهورترین آنها عبارت است از: آیات عظام و حجج اسلام، شهید مرتضى مطهرى؛ شهید بهشتى؛ شهید قدوسى؛ دکتر محمد جواد باهنر؛ علامه حسن حسنزاده آملى؛ جعفر سبحانى؛ جوادى عاملى؛ حسینى تهرانى؛ سید على خامنهاى( رهبر معظم انقلاب)؛ امام موسى صدر؛ عبد الکریم اردبیلى؛ محمدى گیلانى؛ مصباح یزدى؛ حسینعلى منتطرى؛ مهدى روحانى؛ تجلیل تبریزى؛ نورى همدانى و مکارم شیرازى.
ابعاد علمى علامه طباطبائى:
عظمت علمى علامه، داراى ابعاد مختلف شناخته شده و گاه ناشناخته، حتى در مجامع علمى است و پى بردن به جنبههاى مختلف شخصیتى این اندیشمند کمنظیر، بهگونه مفصل، کارى است بس دشوار و نیازمند به مئونه بسیار و از عهده این نوشتار خارج است؛ ازاینرو، به اختصار نکاتى را در باره پارهاى از علوم و ابعاد شخصیتى ایشان خاطرنشان مىکنیم:
الف) تفسیر:
با وجود جامعیت علامه در علوم مختلف، بىشک نام ایشان بیشتر با تفسیر« المیزان» شناخته شده است. خود ایشان، در باره علت رویکرد به تفسیر، چینین فرمودهاند:« هنگامى که به قم آمدم، مطالعهاى در برنامه درسى حوزه کردم و آن را با نیازهاى جامعه اسلامى سنجیدم و کمبودهایى در آن یافتم و وظیفه خود را تلاش براى رفع آنها دانستم. مهمترین کمبودهایى که در برنامه حوزه وجود داشت، در زمینه تفسیر و بحثهاى عقلى بود و ازاینرو، درس تفسیر و فلسفه را آغاز کردم ...».
فعالیت تفسیرى استاد، به تدریس منحصر نشد و خلق اثر عظیمى به نام« المیزان فی تفسیر القرآن»، انقلابى بزرگ در این علم پدید آورد. علامه، با خلق این اثر ماندگار، روش و سیره معصومین( ع) را در تفسیر قرآن که همان تفسیر آیات با استفاده از دیگر آیات است، احیا کرد. از دیگر مزایاى« المیزان»، تفکیک مباحث، با عنوانهایى مانند« بحث روایى»،« بحث فلسفى»،« بحث اجتماعى» و .... مىباشد؛ این شیوه، براى پرهیز از آمیخته شدن نظرات و برداشتهاى شخصى با تفسیر قرآن، در پیش گرفته شده است. نقد و بررسى محققانه روایات تفسیرى، تشخیص سره از ناسره و شناسایى اسرائیلیات، از دیگر امتیازات این کتاب ارزشمند است که باعث رویکرد مثبت مجامع علمى و دانشگاهى بدان و رشد و تعالى علم تفسیر گردیده است.
این کتاب، مورد توجه بسیارى از اندیشمندان مسلمان و اسلامپژوهان، واقع شده و کتابها و مقالات بسیارى در مورد آن نوشته شده است. براى پرهیز از اطاله کلام و به مقتضاى این بیت که:
خوشتر آن باشد که سر دلبران گفته آید در حدیث دیگران
بخشى از نظریات اساتید مصرى را که در مجله علمى« دارالتقریب»، راجع به تفسیر« المیزان»، بیان شده است، نقل مىکنیم:« تفسیر المیزان، تفسیرى جدید است بر قرآن کریم، نوشته علامه سید محمد حسین طباطبایى که از بزرگان علماى امامیه به شمار مىآیند ... با مطالعه بخشى از کتاب، توانایى علمى نویسنده، عمق بحثها، طرح مسائل مشکل با بیانى ساده و دورى از تعصب به مذهبى خاص، کاملا مشهود است .... ایشان، در تفسیر، شیوه خاصى را برگزیدهاند و قرآن را با قرآن تفسیر کرده و از بسیارى از اقوال و آراء که اساس صحیحى ندارند یا تأویلهایى که هدف از آن، تفسیر قرآن، نیست بلکه احیاى یک نظریه علمى، یک اصل کلامى، یک نظریه فلسفى یا فتواى مذهبى است، اعراض کرده و پیرامون آنها بحث نمىکنند .... مؤلف محترم، در تفسیر آیه«و إن کنتم فی ریب مما نزلنا على عبدنا»،پیرامون اعجاز قرآن از جهات گوناگون، بحث گستردهاى ارائه داده ... همچنانکه بحث ارزندهاى پیرامون قانون علیت و معلولیت از منظر قرآن و اینکه معجزه، به معنى نفى علیت نیست، انجام داده است. ما به مؤلف محترم این تفسیر ارزنده، تبریک مىگوییم و از خداوند بزرگ، توفیق و بهرهگیرى از وجود او را خواهانیم».
ب) فلسفه:
رویکرد عقلانى و تفکر و تأمل در مسائل مختلف، از شاخصههاى بارز علامه و در سراسر زندگى ایشان نمودار بود.
علامه، از همان آغاز تحصیل، به مطالعه کتب فلسفى علاقه نشان مى داد و تشویق حکیم بادکوبهاى که از متخصصین بنام این فن بود، شور و اشتیاق وى را به علوم معقول، دوچندان کرد. ایشان، همانگونه که اشاره شد، تدریس فلسفه را از نیازهاى حوزه علمیه قم تشخیص دادند و به تدریس« اسفار» همت نهادند. احاطه و اشراف کامل ایشان بر مسائل فلسفى که حاصل تتبعات و مطالعات طاقتفرسا بود، این قدرت را به ایشان داد که ضمن برشمردن مسائل اصلى فلسفه، به تفکیک مسائلى که ریشه یونانى دارند، از مسائلى که در مجامع علمى مسلمانان پىریزى شدهاند، بپردازد و نقش پررنگ فیلسوفان مسلمان را در تکامل فلسفه مشخص کند.
از دیگر ابتکارات علامه، ترتیب منطقى مسائل فلسفى و تنظیم آن بهصورت متون درسى است که در دو کتاب« بدایة الحکمة» و« نهایة الحکمة» استاد کاملا مشهود است.
تفکیک حقایق از اعتباریات، کار مهم دیگرى بود که حضرت علامه به آن همت گمارد. ایشان، با تبیین این قاعده که مسائل جهان و هستىهاى خارجى، از علوم حقیقى و قابل اثبات با براهین دقیق علمى است، ولى علوم اعتبارى، مانند حقوق، فقه و ... از حیطه براهین عقلى خارج است، توانست مرزهاى حکمت عملى و حکمت نظرى را مشخص کند.
پرورش و تکمیل نظریه حرکت جوهرى، تبیین و شرح نزدیک به هفتاد مسئله در مبحث قوه و فعل، تکمیل برهان صدیقین، مبارزه با فلسفه مادىگرى و تقریب فلسفههاى غرب و شرق، از دیگر ابتکارات حضرت علامه در حوزه فلسفه است.
ویژگى دیگر تحقیقات فلسفى علامه، این است که وى با تبحر خاصى، مزایاى حکمت متعالیه ملا صدرا را با تحلیلهاى منطقى ابن سینا در هم آمیخته؛ به این معنا که مسائل عمیق صدرائى را با شیوه تحلیلى بو على تبیین نموده است.
ج) عرفان:
عرفان و موضوعات وابسته به آن، مورد علاقه خاص حضرت علامه بود و ایشان با خواندن کتابهایى چون« شرح فصوص» قیصرى و« مصباح الانس» قونوى و« فتوحات مکیة» ابن عربى، نزد عارف وارسته، میرزا على آقا قاضى طباطبایى، اشتیاق خود را به خودسازى و تهذیب آشکار نمودند.
علامه، با همراه کردن عرفان نظرى و عملى، طعم خوش حقایق عرفانى را چشیده بود و زى عادى ایشان، الگویى براى طالبان مسیر بود. علامه حسن زاده، نقل مىکنند که وقتى نزد مرحوم آیة الله محمد تقى آملى( ره)، از علامه طباطبایى یاد کردم، ایشان، فرمودند:« آقا اگر کسى باید تحت تصرف و تعلیم کامل به جایى برسد و قدمى بردارد، من براى شما بهتر از جناب آقاى طباطبایى( صاحب المیزان)، کسى را نمىشناسم ... ایشان و مرحوم سید احمد کربلائى کشمیرى، در میان شاگردان مرحوم قاضى از همه بهتر بودند و آقاى طباطبایى، در همان وقت، کشفیات بسیار داشتند».( یاد نامه 96)
علامه، در رساله« محاکمات» که پىنوشتى بر مکاتبات دو عالم فاضل، مرحوم کمپانى و مرحوم سید احمد کربلایى، پیرامون بیتى از عطار نیشابورى است، نکات عرفانى بسیار دقیقى را تبیین کردهاند. از دیگر آثار استاد، مىتوان به سه رساله ایشان با عنوانهاى« الانسان قبل الدنیا»،« الانسان فی الدنیا» و« الانسان بعد الدنیا» که سرشار از نکتههاى نغز عرفانى است، اشاره کرد.
د) فقه و اصول:
عظمت علمى علامه در مباحث تفسیرى و فلسفى موجب شده تا تبحر ایشان در سایر علوم تحت الشعاع واقع شود. علامه، سالیان بسیارى از عمر خویش را صرف فراگیرى فقه و اصول نمود. ده سال بهرهگیرى از معلومات مرحوم کمپانى، پنج سال شرکت در مجالس درس آیة الله نائینى، چندین سال استفاده از محضر آقا سید ابوالحسن اصفهانى و شرکت در مجالس درس میرزا على ایروانى و میرزا على اصغر ملکى، از علامه، فقیهى دقیق و متبحر در بهکارگیرى اصول فقه ساخته بود و نگاهى به کتاب« تعلیقه بر کفایه» ایشان، مؤید این نظر است. علاوه بر این، ایشان، قبل از اشتغال به تدریس فلسفه و پرداختن به مباحث تفسیرى، به مدت چندین سال، به تدریس اصول و فقه اشتغال داشتهاند.
ه) ریاضیات:
استاد حکیم، سید حسین بادکوبهاى، با توجه به نقش مهم ریاضیات در تقویت روش برهانى و بعد فلسفى، علامه را به آموختن آن تشویق کرد و علامه، در کلاسهاى درس سید ابو القاسم خوانسارى که از متخصصین این فن بودند، شرکت کرد. حساب استدلالى، هندسه مسطحه و جبر استدلالى، دروسى بودند که علامه از ایشان فراگرفت. تبحر استاد در علوم ریاضى، در روش طرح مباحث فلسفى توسط وى، کاملا مشهود بود. ایشان، مسائل فلسفى را همانند مسائل ریاضى مطرح مىکردند؛ بهطورى که هر مسئلهاى دقیقا در جایگاه خود و بهگونهاى قرار گیرد که مکمل بحث قبلى و مقدمهاى براى بحث بعدى باشد. بر اساس همین مبنا، ایشان، در طى تدریس سعى مىکردند مقدمات مباحث، یا از بدیهیات و علوم متعارف باشد و یا از اصولى استفاده شود که ادله آنها پیشتر بیان شده باشد. این روش، در آثار مکتوب ایشان نیز رعایت شده و نگاهى به« اصول فلسفه»،« بدایة الحکمة» و« نهایة الحکمة»، این امر را تأیید مىکند. ایشان، با توجه به این مبنا، مسائل فلسفى را به دو گروه تقسیم مى کرد: گروه اول، مسائلى که موضوع آنها همان موضوع فلسفه است و در نتیجه محمول آنها هم مساوى با موضوع خواهد بود، مانند مسئله اصالت وجود؛ گروه دوم، مسائلى که موضوع آنها قسمى از موضوع فلسفه است، مانند وجود ذهنى. ایشان، با دقت فراوان، از طرح مسائل مربوط به هر گروه، در بحث گروه دیگر، پرهیز مىکرد و نظم منطقى و ریاضى را در همه مسائل و در تمام احوال حفظ مىنمود.
و) حدیث:
نقش بىبدیل حدیث در تبیین آیات قرآن و استخراج احکام الهى، مورد توجه و اهتمام علامه بود و ایشان، با دقت و وسواس زائد الوصفى تمام« بحار الانوار» علامه مجلسى را مطالعه و احادیث متقن و مستند آن را گزینش نموده بود. وى، همچنین به تصحیح و مقابله نسخهاى از« وسائل الشیعة» پرداخته بود که مورد استفاده محققین و مصححین نیز واقع شد. همچنین در تفسیر« المیزان»، در تفسیر هر آیه، بخشى با عنوان« بحث روائى» ارائه مىدهند که عمق بحثها و نحوه نقد و بررسى روایات، نشان از مهارت فوق العاده ایشان در علم حدیث و دیگر علوم وابسته دارد.
ز) ادبیات:
علامه بزرگوار، با توجه به اهمیت ادبیات عرب در فهم متون دینى، تحصیل این علوم را با جدیتى بىنظیر پى گرفت. تسلط استاد در مباحث ادبى، در تمامى آثار وى، بهویژه کتاب سترگ« المیزان»، نمودى چشمگیر دارد.
استاد، به ادبیات فارسى نیز علاقه زیادى داشتند، بهگونهاى که در همان آغاز تحصیل، بوستان و گلستان سعدى را با شور و اشتیاق نزد استادى ادیب فراگرفتند و علاقه ایشان به شعر باعث مىشد که گاهى مفاهیم بلند عرفانى و فلسفى را با عباراتى لطیف به رشته نظم درآورند. آیة الله سبحانى، در مقالهاى که در دومین یادنامه علامه به چاپ رسیده، نمونههایى از اشعار سروده شده توسط استاد را ذکر کردهاند.
ح) نیازسنجى:
اندیشمندان و عالمان بسیارى در مسیر تاریخ آمده و رفتهاند، ولى تنها نام کسانى در عرصه علم و دانش ماندگار است که در مرحله اول نیازسنجى مناسبى انجام داده و در قدم بعد، راه حل و روش مناسبى براى برطرف کردن نیاز ارائه دهند. همانگونه که پیشتر اشاره کردیم، حضرت علامه، در بدو ورود به قم دو نیاز اساسى حوزه علمیه را توجه به علوم قرآنى و علوم عقلى تشخیص دادند و بدون هراس از سختىهاى راه و البته با یارى و تدبیر زعیم حوزه علمیه، آیة الله العظمى بروجردى، به تدریس و تألیف در دو موضوع یاد شده پرداختند و توانستند با نوآورى خویش، انقلابى بزرگ و تحولى سترگ در علوم یاد شده ایجاد کنند.
حضرت علامه، همچنین با درایت و تیزبینى خاصى، نویسندگى و مهارتهاى مربوط به آن را از دیگر نیازهاى جوامع علمى تشخیص دادند و با تشکیل انجمنى متشکل از اندیشمندان مستعد و طرح موضوعات جدید و کارآمد، سبکى نو در نوشتار دینى پدید آوردند. این انجمن، همزمان با اوجگیرى فعالیتهاى کمونیستى در جوامع شرقى و بهخصوص در ایران، شکل گرفت و افرادى چون استاد شهید مطهرى، امام موسى صدر، شهید قدوسى، آیة الله امینى، آیة الله حائرى تهرانى، آیة الله سبحانى و ... در آن عضویت داشتند و آثار خوبى در زمینه هاى مختلف پدید آوردند.
خصوصیات اخلاقى علامه:
مطالعه کتابهاى مختلف عرفانى، مانند« فتوحات مکیة» ابن عربى،« شرح فصوص»،« تمهید القواعد» ابن ترکه و بهرهمندى از محضر عارف برجستهاى چون آیة الله میرزا على آقاى قاضى، از علامه شخصیتى ویژه ساخته بود؛ متانت و وقار، تواضع و ادب، پرهیز از محرمات و مکروهات و مداومت بر واجبات و مستحبات، دستگیرى از فقرا و جدیت در امر تحصیل و تحقیق، از صفاتى است که وى بنا به تأیید همه کسانى که با ایشان برخورد داشتند، بدانها متصف بود. اهتمام ایشان به امر تحصیل، به حدى بود که شبهاى قدر را به غور و تفحص و تدبر در معانى عمیق آیات الهى مىگذراند و تألیف« المیزان» نیز در یکى از این شبها به پایان رسید. علاقه به اهل بیت( ع)، در سراسر زندگى ایشان موج مىزد.
فعالیتهاى اجتماعى علامه:
الف) سازندگى در حوزه علمیه قم: زمانى که علامه( ره) به قم مشرف گردید، تمام حوزههاى علمیه و مخصوصا حوزه علمیه قم، در شرایط نامساعدى به سر مىبرد که ناشى از فشارهاى حکومت استبداد و مشکلات درونى حوزه و هجوم روشنفکرى بود. بسیارى از طلبههاى مستعد، سرگردان و بىتاب، به دنبال کسى مىگشتند که عطش علمجویى آنها را از سرچشمه زلال علوم خود فرو نشاند و سیرابشان گرداند و دسترسى نداشتن به چنین کسى، باعث شده بود که عدهاى از آنها اندیشه ترک حوزه را در سر بپرورانند و در نزد این و آن بر زبان برانند. با حضور علامه( ره) در قم، افراد مذکور، گمشده خود را یافتند و پروانهصفت بر گرد شمع وجود وى گرد آمدند و به نیروى عظیمى مبدل شدند که از جهات مختلف علمى، سیاسى و ... براى جامعه آثار ارزشمندى در پى داشت.
ب) مبارزه با رژیم استبداد در راه ایجاد حکومت اسلامى: شاید در ابتدا، نسبت این مسئله به علامه( ره)، عجیب به نظر برسد، زیرا آنچه در ذهن اغلب افراد جاى دارد این است که او تنها مرد علم و زهد و سیر و سلوک بوده است، ولى وقتى به عملکرد وى در طول دوران حضور در قم نظر بیفکنیم، این مسئله که او بهنحو بنیادى در مبارزه با رژیم و ایجاد حکومت اسلامى نقش مؤثرى داشته است، خود را نمایان مىسازد؛ چه، بسیارى از شاگردان مکتب علمى او، از ارکان انقلاب اسلامى محسوب مىشوند که بعضى از آنها با خونشان نهال انقلاب را آبیارى کردهاند. این مسئله، امرى اتفاقى نیست، بلکه همانطور که بسیارى از شاگردان ایشان اظهار مىدارند نوع تفکرى که علامه( ره) در آنها ایجاد مىکرد، بهطور اصولى با نهادهاى رژیم استبداد سلطنتى ناسازگار بود. تربیت چنین شاگردانى، بهمنزله تربیت سربازانى فداکار براى مبارزه علیه رژیم سلطنتى محسوب مىشد که با اسلحه علم و نظام اعتقادى منسجم که حاصل حضور در محضر علامه بود، بنیانهاى پوسیده رژیم را هدف قرار مىدادند.
علامه، علاوه بر تربیت شاگردان، با قلم خویش نیز به تقویت بعد عقیدتى انقلاب همت گماشت، چنانکه در جلد دوم تفسیر« المیزان»، در تفسیر آیه«یا ایها الذین آمنوا اصبروا و صابروا و رابطوا»،در ده بخش، عناصر سازنده حکومت اسلامى و شیوه عملکرد آن را بیان کرده است که تا آن زمان چنین بحث متقنى در کتاب دیگرى دیده نمىشود؛ علاوه بر این، رساله مستقلى نیز به فارسى در باره حکومت اسلامى و ابعاد و جوانب آن نگاشت که در کتاب« مرجعیت و روحانیت» درج شده است.
مبارزه علامه با رژیم سلطنتى، در پىریزى بنیانهاى انقلاب خلاصه نمىشود، بلکه او را در صحنههاى مختلف، همچون سربازى فداکار حاضر مىبینیم؛ در سالهاى 1341 و 1342 ش که رژیم، براى پیشبرد هدفهاى خود به قانون اساسى دستبرد زد، امام خمینى( قدس سره)، براى فروزان ساختن آتش انقلاب، علما و مراجع را براى تبادل نظر به مشورت فراخواند؛ یکى از حاضران در این جلسه که امضاى او نیز در ذیل اعلامیه نوشته شده توسط امام خمینى( قدس سره) دیده مىشود، علامه طباطبائى بود. این اعلامیه که بسیار مستدل و متقن و حساب شده نوشته شده بود، افکار مسلمانان را علیه رژیم شاه تحریک نمود و ضربه کوبندهاى بر آن وارد آورد.
زمانى به علامه( ره) گفتند: شاه تصمیم دارد به او دکتراى فلسفه بدهد؛ او، از شنیدن این سخن برآشفت و اعلام کرد به هیچ عنوان از دستگاه ستم چنین چیزى را قبول نخواهد کرد. وقتى رئیس دانشکده الهیات، طى گفتوگویى به ایشان گفت: اگر از پذیرش این عنوان امتناع کنید، شاه، عصبانى مىشود و برایتان گرفتارى پیش مىآید؛ اینبار نیز ایشان، با صراحتى خاص، گفت: از شاه هیچگونه واهمهاى ندارم و حاضر به قبول دکترا نیستم.
به همان اندازه که وى از حاکمیت ستم نفرت داشت و بارها انزجار خود را از ظلم و مظاهر آن ابراز مىکرد، از پیروزى انقلاب، مشعوف و مبتهج گردید. او از اینکه امام خمینى( قدس سره)، رهبرى انقلاب را بر عهده داشت، مباهات مىکرد و همواره این برنامه را مایه سعادت و سیادت و عظمت اسلام و مسلمین مىدانست.
ج) پاسدارى از حریم تشیع: علامه طباطبائى( ره)، خویشتن را در راه حفظ و ترویج تشیع، وقف کرده بود و در این راه، هرگونه رنج و مشقتى را تحمل مىکرد. گذشته از کتابهاى مختلف در این زمینه( مخصوصا تفسیر« المیزان») که نوشتن آنها با مرارتهاى بسیار همراه بوده است، او هر موقعیتى را در این زمینه غنیمت مىشمرد و بدون هیچگونه چشمداشتى در این راه، قدم برمىداشت. پروفسور کربن که به منظور شناخت تشیع، سالى چند ماه به ایران مىآمد و به پژوهش و تحقیق در مورد شیعهشناسى مىپرداخت، توسط برخى از اساتید دانشگاه، از علامه خواست تا در اینباره به وى کمک کند و علامه که از فعالیتهاى علمى و برخى فضایل انسانى این محقق، باخبر بود، درخواست وى را اجابت نمود و با وجود ضعف مزاج و کهولت سن، هر دو هفته یک مرتبه، از قم با اتوبوس به تهران تشریف مىبرد و به پرسشهاى کربن پاسخ مىداد و معارف و حقایق گرانبهاى تشیع را در اختیار او و عدهاى از اساتید دانشگاه قرار مىداد و بدین وسیله، به معرفى صحیح تشیع به جهان غرب، توسط هانرى کربن همت نهاد.
د) دلسوزى براى مسلمانان: در سال 1348 ش، همزمان با جنگهاى شش روزه بین اسرائیل متجاوز و اعراب، مرحوم علامه، به همراه آیة الله حاج ابو الفضل موسوى زنجانى و استاد شهید مرتضى مطهرى، ضمن اظهار همدردى با مسلمانان مظلوم فلسطین، با انتشار بیانیهاى، از امت مسلمان دعوت کردند تا براى یارى برادران مسلمان و عرب خود کمکهاى لازم را جمعآورى کنند و براى این منظور، سه شماره حساب در بانکهاى تهران افتتاح نمودند.
ه) تلاش براى اتحاد مسلمانان: علامه طباطبائى، ریشه ضعف مسلمانان را تفرقه و تشتت آنها مىدانست و در جهت وحدت شیعه و سنى گامهایى برداشت. استاد، جوادى آملى، مىفرماید: اقداماتى که علامه، در ایجاد الفت و همآهنگى بین مذاهب اسلامى داشت فراوان است، چون یکى از مهمترین راهها براى همآهنگ کردن مذاهب، تفسیر قرآن است و قرآن، مورد پذیرش تمام مذاهب است. ایشان، در راه تفسیر قرآن کوشیدند و در پى این مقصد بودند که ملل اسلامى را بهعنوان امت واحده معرفى کنند و اختلافهایى را که به اصل، آسیب مىرساند برطرف کنند. علامه، در تفسیر خویش از سخنان معصومین( ع) استفاده مىکردند و آنها نیز مىکوشیدند مردم را از تفرقه و تشتت مذهبى که داراى آثار سوء است برحذر دارند. علامه، با تبیین معارف قرآن و تشریح سخنان اهل بیت مىکوشید امت اسلامى را در برابر بلوک شرق و غرب، امت واحد کند تا بتوانند در پرتو وحدت و استوارى و استقامت در قبال تمام واردات شرق و غرب بایستند.
آثار علمى:
حاصل تتبعات و اندیشههاى علامه طباطبایى، در کتابهاى ایشان که برخى به عربى و بغضى به فارسى نوشته شده، بازتاب یافته است.
الف) آثار عربى ایشان:
1. الرسائل التوحیدیة( شامل هفت رساله با عنوانهاى رسالة فی التوحید، رسالة فی أسماء الله، رسالة فی أفعال الله، رسالة الوسائط، رسالة الانسان قبل الدنیا، رسالة الانسان فی الدنیا، رسالة الانسان بعد الدنیا)؛
2. رسالة الولایة؛
3. رسالة النبوة و الامامة؛
4. بدایة الحکمة؛
5. نهایة الحکمة؛
6. المیزان فی تفسیر القرآن؛
7. سنن النبی؛
8. الاعجاز و التحدی؛
9. الشیعة، نص الحوار مع المستشرق کوربان؛
10. حاشیة الکفایة؛
11. تفسیر البیان فی الموافقة بین الحدیث و القرآن؛
12. علی( ع) و الفلسفة الإلهیّة؛
13. حواشی بحار الانوار.
ب) آثار فارسى ایشان:
1. شیعه در اسلام؛
2. قرآن در اسلام؛
3. وحى یا شعور مرموز؛
4. اسلام و انسان معاصر؛
5. حکومت در اسلام؛
6. اصول فلسفه و روش رئالیسم؛
7. على و فلسفه الهى؛
8. خلاصه تعالیم اسلام؛
9. رساله در حکومت اسلامى؛
10. اعجاز قرآن؛
11. رساله لب اللباب؛
12. تعالیم اسلام.
رحلت:
سرانجام، آن استاد بىبدیل علم و عمل، در 18 محرم سال 1402 ق، برابر با 24 آبان 1360 ش، عالم فانى را وداع گفت و جسم پاکش، در زیر باران سرشک هزاران چشم گریان، در حرم مطهر حضرت معصومه( ع)، در قم، به خاک سپرده شد.
.مرکز تحقیقات علوم اسلامی(نور)
