مسابقه حفظ جزء سی قرآن در بین کودکان و نوجوانان محله عبادی مشهد در مسجد حضرت قائم(عج) برگزار شد.
محتاج اما بخشنده؛
روایت خواندنی موکب بابرکت بچههای مسجدی حاشیهشهر مشهد در دهه آخر صفر
روایت یکی از جوانان مسجدی مشهد که در سفر اربعین با مشاهده میزبانی عراقیها از خودش میپرسد: «همسایه امام رضا! تو برای پذیرایی از مهمانان آقا چه کار کردهای؟» و همین تلنگری میشود تا اینکه تبدیل به یکی از خدمتگزاران زائران پیاده رضوی شود و حالا 15 سال است که با کمک بچههای مسجد صاحب الزمان$ محله پنجتن مشهد با همه توان پذیرای میهمانان حضرت رضا# هستند.
به گزارش روابطعمومی مرکز رسیدگی به امور مساجد استانهای خراسان، ایام پایانی ماه صفر پر از داستانهای شگفتی انگیزی انسانهایی است که هر یک به نوعی به این مسیر عاشقی کشیده شده و با جان و دل حتی در اوج نیاز و احتیاج همچون اغنیا، مال خود را بذل و نذر زائرین امام رئوف# میکنند و این بخشندگی با برکتتر از سال قبل ادامه پیدا کند و هرسال نیز بساط و سفرهشان وسیعتر و فراختر میشود و این برکت به زندگی آنها نیز کشیده میشود.
روایت بچههای مسجد صاحبالزمان$ پنجتن در یکی از محلات محروم حاشیه شهر مشهد که با برپایی یک موکب چند سالی است که در جادههای منتهی به مشهد به استقبال زائرین پیاده میروند یکی از این داستانهای خواندنی است اما حکایت بانی این موکب که خودش نیز از بچه های همین مسجد است شنیدنیتر است.
اربعین و یک تلنگر
محمدرضا وحیدی، یکی از جوانان فعال مسجد صاحبالزمان$ محله شهیدقربانی مشهد در حاشیه شهر مشهد، در یکی از مناطق محروم و کم برخورداری است که عمدتا مردم ساکن آن با مشکلات مالی فراوان دست و پنجه نرم میکنند واما دلهایی به بزرگی دریا دارند.
درباره سفرش به اربعین و تلنگری میگوید که باعث شد عزمش را جزم کند تا اینجا در شهر امام مهربانیها هم مردم میزبانان خوبی برای میهمانان امامشان هستند.
داستانش را او اینگونه شروع میکند: پانزدهسال پیش برای زیارت اربعین به کربلا مشرف شده بودم. عراقیهای بیامکانات را میدیدم که نه آب درستی داشتند، نه برقی و نه گازی. تماشا میکردمشان که با این امکانات نداشته، چطور به زائران سیدالشهدا# خدمت میکنند. از خودم پرسیدم: همسایه امام رضا! تو برای پذیرایی از مهمانان آقا چه کار کردهای؟جوابی نداشتم.
او درباره ماجرای وارد شدنش به عرصه خدمت گزاری به زائرین علی ابن موسیالرضا# در ایام دهه آخرصفر اینگونه ادامه میدهد: ماجرای خدمت من اینطور شروع شد؛ از یک دیگ آش که بردم توی جاده، در مسیر زائران پیاده توزیع کردم. سال بعد شد دو تا دیگ و هرسال، بیشتر از پارسال.
حمدرضا توضیح میدهد که همه هزینههای موکب و این نذر زیبا را خودش و بچه های باصفای محله پرداخت میکنند: پنجششسال میشود که موکب میزنیم در هجدهکیلومتری مشهد، روبهروی ناظریه. به هیچجا هم وصل نیستیم، جز کمکهای اهالی حاشیه شهر مشهد که اوضاع مالیشان چنگی به دل نمیزند اما با جان و دل پای کارند.
او تاکید میکند: هرکس به قدر وسع و اعتقادش دارد همراهی میکند. یک خانواده داریم که پذیرایی چای را به عهده گرفتهاند. گروه دیگری، واکسزدن کفشهای زوار را تقبل کردهاند. یکی با وانتش کمک میکند. آن یکی فرش میآورد. تعدادی هم در واحد فرهنگی مشغول هستند. بیشتر این خادمان، بچههای مسجد صاحبالزمان$ در پنجتن 74 هستند.